چمبرخان میره شکار خرگوش، صدای هویج در میاره!
تلویزیون داشته گل خداداد عزیزی رو به استرالیا نشون میداده، چمبرخان تماشا میکرده. دو سه بار که صحنه آهسته گل رو نشون میدن، چمبرخان شاکی میشه، میگه: حالا اونقدر نشون بده تا اون دروازه بان بگیردش!
یه بار چمبرخان میره دستشویی و در میزنه. یه عربه میگه: اهم... چمبرخان میگه: حالا اسمت چیه؟ عربه میگه: محمد حسن خلیل. چمبرخان میگه: ای پدرسوختهها، سه تایی رفتین توالت؟!
سلام
می خواستم بگم که وب لاگت خیلی قشنگه
اگه امکان داره منو لینک کن با اسم خوب که مناسب وب لاگم باشه
به وب لاگ منم بیا یادت نره