غضنفر نمیتوانند با 110 تماس بگیرند .چون کلید 11 رو روی تلفن پیدا نمیکنند! |
(-: => چمبرخان میخواست فرار کنه خارج ولی راهشو بلد نبود
رفت لب مرز دید بعضی ها میرن تو پوست گوسفند و از مرز عبور می کنن
خوشحال شدکه راهشو پیدا کرده.
رفت نزدیک مرز و رفت تو پوست یه گوسفند همینکه رسید به مرز پلیس دستگیرش کرد
وبه زندان انداخت.از پلیسه پرسید: این همه ادم رفتند تو پوست گوسفند واز مرز عبور کردند
چطور شد که شما فقط منو دیدی؟
پلیسه گفت : اخه پدرسوخته کدوم گوسفندیه که عینک ریبون میزنه؟
بقیه ادامه مطلب
ادامه مطلب ...چمبرخان میره شکار خرگوش، صدای هویج در میاره!
تلویزیون داشته گل خداداد عزیزی رو به استرالیا نشون میداده، چمبرخان تماشا میکرده. دو سه بار که صحنه آهسته گل رو نشون میدن، چمبرخان شاکی میشه، میگه: حالا اونقدر نشون بده تا اون دروازه بان بگیردش!
یه بار چمبرخان میره دستشویی و در میزنه. یه عربه میگه: اهم... چمبرخان میگه: حالا اسمت چیه؟ عربه میگه: محمد حسن خلیل. چمبرخان میگه: ای پدرسوختهها، سه تایی رفتین توالت؟!
(جوک و اس ام اس های با حال)
از طرف فرشاد
یارو با دوست دخترش تو ماشین بودند میرسند به ایست و بازرسی به دوست دخترش میگه پیاده شو بعد از ایست و بازرسی بگو تجریش من هم سوارت میکنم ، بعد از ایست و بازرسی دختره یادش میره بگه تجریش بعد یارو میاد بهش میگه: ونک یارو هم میگه: نه خانم مسیرم نمیخورد
دو تا خانواده اصفهانی همسایه بودند هر سی ثانیه برق یکی از آنها میرفته ، میرن تحقیق میکنن میبینند از چراغ راهنمایی برق دزدیدند
یارو با خودکار میره حموم ، بهش میگن: چرا با خودکار؟ یارو میگه: هر جا را که شستم علامت میزنم
یارو مادر زنش را میبرد دکتر میگه: آقا سم خورده مسموم شده. دکتره میگه: خب چرا بدنش کبوده؟ یارو میگه: آخه به زبون خوش که نمیخورد.
به یارو میگن: مکه چطور بود؟ یارو میگه: خوب بود ولی از نامرد ها صد تا سنگ خوردم تا بتونم خونه ی خدا را ببوسم.
به یارو میگن: چگونه میتوان به آزادی رسید؟ یارو میگه: راههای متفاوتی برای رسیدن به آزادی وجود دارد که هر کدام به نوبه ی خود هزینه ی متفاوت دارند؟ بهش میگن: خب یه مثال؟ یارو میگه: از شوش 400 تومان از رسالت 600 از هفت تیر 300 و ....
یارو کدو تنبل میخره میگذاردش کلاس تقویتی
به یارو میگن: جسم شفاف چیه؟ یارو میگن: چسمی است که از یک طرف بتونی طرف دیگر را به خوبی ببینی. بهش میگن: آفرین حالا میتوانی یه مثال بزنی؟ یارو یه ذره فکر میکنه میگه: آهان ، نردبان
بقیه ادامه مطلب
ادامه مطلب ...جوک مردانه | |
خداوند دید مرد گرسنه است نان را آفرید دید تشنه است آب را آفرید دید در تاریکی است نور را آفرید دید هیچ مشکل دیگه ای نداره زن را آفرید! |
جوک غضنفر | |||||||
یه روز غضنفر میره مغازه لوازم خونگی چشش میافته به فلاسک میپرسه آقا اون چیه؟ مغازه دار میگه اون فلاسکه میپرسه کارش چیه میگه هر چیز سردی رو بزاری تو ش سرد نگه میداره هر چیز گرم هم بذاری توش گرم نگه میداره مرده خوشحال میشه و یکی میخره فردا که میره اداره باخودش میبره رییسش وقتی فلاسکو میبینه میگه ببینم چی تو اون فلاسکت داری؟ میگه اقای رییس 2 تا الاسکا دارم با 3 تا فنجون قهوه!
|